Farsi Dictionary

Heddle

(در بافندگي) ورد، تاركش ، تارگذران.

Heder

گوسفند نر، قوچ.

Hedge

چپر، خارپشته ، پرچين ، حصار، راه بند، مانع ، پرچين ساختن ، خاربست درست كردن ، احاطه كردن ، طفره زدن ، از زير (چيزي) در رفتن.

Hedge hog

(ج.ش.) خارپشت ، ارمجي ، جوجه تيغي ، ماشين لا روبي ، ادم ناسازگار.

Hedgerow

رديف بوته هاي پرچين ، سياج بند، رديف خاربن.

Hedonic

مربوط بخوشي ولذت.

Hedonism

فلسفه خوشي پرستي وتمتع از لذايذ دنياي زودگذر.

hedgehog

خارپشت

Keyword

Criteria