Farsi Dictionary

Gross

درشت ، بزرگ ، ستبر، عمده ، ناخالص ، زمخت ، درشت بافت ، زشت ، شرم اور، ضخيم ، بي تربيت ، وحشي ، توده ، انبوه ، وزن سرجمع چيزي(باظرف وغيره درمقابل net يعني وزن خالص)، جمع كل ، بزرگ كردن ، جمع كردن ، زمخت كردن ، كلفت كردن ، بصورت سود ناويژه بدست اوردن.

Gross

ناخالص ، فاهش ، درشت ، قراص.

grossly

به شدت

Keyword

Criteria