Gab |
پرگفتن ، گپ زدن ، (م.م.) دروغ گفتن. |
Gabardine |
پارچه گاباردين. |
Gabber |
ريشخند كن ، سخريه كن ، لا ف زن ، پرحرف. |
Gabble |
سخن ناشمرده ، گپ ، وراجي ، صداي غاز، ناشمرده حرف زدن ، غات غات كردن (مثل غاز)، وراجي كردن. |
Gabbro |
نوعي صخره از دسته سنگهاي محترقه و اتشفشاني. |
Gaberdine |
رداي بلند، جبه ، لباس ، پوشش ، گاباردين. |
Gaberlunzie |
گدا، ولگرد. |
Gabfest |
تجمع غير رسمي جهت گفتگوهاي عمومي ، محاوره طولا ني و مفصل. |
Gabion |
سبد استوانه شكل بدون ته كه از خاك پر كرده و براي جان پناه بكار ميبرند. |
Gable |
سه گوشي كنار شيرواني ، ديوار كناري. |
Gable roof |
شيرواني ، پشت بام شيرواني دار. |
Gabled |
داراي ارايش سه گوش (در ساختمان). |
Gaboon |
(spittoon، cuspidor=) تف دان ، سلف دان ، خلط دان. |
Gabriel |
جبرءيل ، سروش. |
Gaby |
(simpleton=) ساده لوح. |