Farsi Dictionary

Frank

رك گو، بي پرده حرف زن ، رك ، بي پرده ، صريح ، نيرومند،مجاني ، چپانيدن ، پركردن ، اجازه عبور دادن ، مجانا فرستادن ، معاف كردن ، مهر زدن ، باطل كردن ، مصون ساختن

Frankfort

(frankfurter، frankfurt، frankforter=) كالباس يا روده پركرده از گوشت گاو، سوسيس.

Frankforter

(frankfort، frankfurt،trufknarf er=) كالباس يا روده پركرده از گوشت گاو، سوسيس.

Frankfurt

(frankfurter، frankfort،trofknarf er=) كالباس يا روده پركرده از گوشت گاو، سوسيس.

Frankfurter

(frankfort، frankfurt، trofknarfer=) كالباس يا روده پركرده از گوشت گاو، سوسيس.

Frankincense

(گ.ش.) كندر، بوته كندر، درخت كندر سرخ ، كندر هندي ، درخت مرمكي.

Frankish

فرنگي.

Franklin

فرد ازاده ، ملا ك ازاداز طبقه سوم (در سده هاي 41 و 51 ميلا دي)، طبقه متوسط اجتماع.

Franklin stove

بخاري اختراعي فرانكلين.

Frankly

رك وپوست كنده ، صراحتا، جوانمردانه.

Frankpledge

(حق. قديم انگلستان) مسلوليت دسته جمعي افراد ماليات پرداز يك ناحيه ، مسلول.

Keyword

Criteria