Eve |
شب عيد، شب ، شامگاه ، در شرف ، (باحرف بزرگ) حوا، جنس زن. |
Even |
زوج ، عدد زوج ، (مثل 4و8)، هموار، صاف ، مسطح ، تراز، مساوي ، همواركردن ، صاف كردن ، واريز كردن ، حتي ، هم ، درست ، اعداد جفت. |
Even |
زوج. |
Even parity |
توازن زوج. |
Even parity check |
بررسي توازن زوج. |
Evenfall |
غروب ، سرشب. |
Evengelist |
مبلغ مسيحي ، كشيش. |
Evenhanded |
منصفانه ، بيغرضانه ، بيطرفانه. |
Evening |
غروب ، سرشب. |
Evening primrose |
(گ.ش.) جنس علف خر، حشيشه الحمار. |
Evening star |
(باthe) ناهيد، زهره ، (باan) برجيس ، مشتري ، عطارد. |
Evenings |
هرشب ، شبها. |
Evensong |
نماز شام ، سرود شامگاه. |
Event |
واقعه ، رويداد، اتفاق ، پيشامد، سرگذشت. |
Event |
رويداد. |
Event file |
پرونده رويدادها. |
Event scheduling |
زمان بندي رويدادها. |
Eventful |
پرحادثه ، كذايي. |
Eventide |
شامگاه. |
Eventual |
احتمالي ، موكول بانجام شرطي ، شرطي ، مشروط. |
Eventuality |
(possibility=) امكان ، احتمال. |
Eventually |
سرانجام ، عاقبت. |
Eventuate |
منجر شدن ، منتج شدن ، نتيجه دادن ، درامدن. |
Ever |
هميشه ، همواره ، هرگز، هيچ ، اصلا ، درهر صورت. |
Everady |
هرروز. |
Everblooming |
(گ.ش.) هميشه بهار، هميشه شكوفا. |
Everglade |
قطعه زمين باتلا قي علفزار، زمين باتلا قي ، نيزار. |
Evergreen |
بي خزان ، هميشه سبز، هميشه بهار، بادوام. |
Everlasting |
جاوداني ، ابدي ، ازلي ، هميشگي داءمي. |
Evermore |
هميشه ، درتمام وقت ، براي هميشه. |
Eversible |
برگرداندني ، واژگون شدني. |
Eversion |
برگرداني ، واژگوني ، واژگون سازي ، خرابي ، (طب.) برگرداندن پلك چشم وغيره. |
Evert |
برگرداندن ، پشت ورو كردن. |
Evertor |
(تش.) عضله برون گرداننده ، عضله راجعه. |
Every |
هر، همه ، هركس ، هركه ، هركسي. |
Everybody |
هركس ، هركسي. |
Everything |
همه چيز. |
Everywhere |
درهرجا، درهمه جا، درهرقسمت ، در سراسر. |
even more |
حتي بيشتر |
even though |
حتي اگر |
evenly |
به طور مساوي |
ever expanding |
هميشه در حال گسترش |
ever growing |
هميشه در حال رشد |
ever since |
از زماني که |
every thing |
همه چيز |
Everyone |
هر کس |