| Dress |
لباس پوشيدن ، جامه بتن كردن ، مزين كردن ، لباس ، درست كردن موي سر، پانسمان كردن ، پيراستن. |
| Dress circle |
صندلي هاي رديف جلو تماشاخانه. |
| Dress down |
ملا مت سخت ، سخت ملا مت كردن. |
| Dress rehearsal |
اخرين تمرين نمايش كه بازيگران بالباس كامل نمايش بر روي صحنه ميايند. |
| Dress shirt |
پيراهن سفيد مردانه ، پيراهن عصر مردانه ، پيراهن لباس رسمي. |
| Dress suit |
لباس رسمي شب. |
| Dresser |
ميز ياقفسه اشپزخانه ، (امر.) ميز ارايش ، كمد، ميز كشودار واينه دار. |
| Dressing |
مرهم گذاري وزخم بندي ، مرهم ، چاشني ، (درجمع) مخلفات ، ارايش ، لباس. |
| Dressing gown |
لباس خواب. |
| Dressing room |
اطاق رخت كن (درتلاتر وغيره)، اطاق ويژه ارايش. |
| Dressing station |
درمانگاه كمك هاي اوليه وزخم بندي. |
| Dressing table |
ميز ارايش ، ميز اينه دار وكشودار. |
| Dressmaker |
خياط زنانه. |
| Dressmaking |
خياطي (زنانه). |
| dressed |
لباس پوشيده |
