Double |
(.n&.adj.adv) :دو برابر، دوتا، جفت ، دولا ، دوسر، المثني ، همزاد، (vi&.vt) :دوبرابر كردن ، مضاعف كردن ، دولا كردن ، تاكردن (باup). |
Double bar |
(مو.) دوقطعه واسطه اي كه دو قسمت اصلي اهنگ را بهم مربوط ميسازد. |
Double boiler |
ديگي كه ديگ كوچك تري در ان جا بگيرد. |
Double breasted |
كتي كه در دو طرف دكمه دارد، كت چهار دكمه. |
Double cross |
نارو زدن ، دورويي كردن ، خيانت كردن. |
Double dealer |
شخص مزور، حقه دورو، ادم ناروزن. |
Double dealing |
دورويي ، حقه بازي. |
Double deck |
(decked double) دوطبقه ، دوعرشه. |
Double decker |
هرچيزيكه دو لا يه دارد. |
Double entendre |
دوسر، حرف دو پهلو. |
Double entry |
دفتر داري مضاعف ، سيستم دفترداري دوبل. |
Double faced |
دورو، دوجانبه ، دو سر (مثل چكش دو سر). |
Double header |
دوسر، (امر.) دو دور مسابقه يك تيم در يك روز. |
Double hyphen |
اين علا مت.// |
Double jointed |
(طب) داراي مفصل كاذب. |
Double length |
با طول مضاعف. |
Double negative |
(د.) نفي اندر نفي ، دو منفي. |
Double park |
نگاهداشتن اتومبيل در دو رديف در كنار خيابان ، دو رديفه پارك كردن (اتومبيل). |
Double precision |
دقت ، مضاعف. |
Double punch |
منگنه مضاعف. |
Double quick |
قدم تند، باقدم تند رفتن. |
Double rail logic |
منطق دو خطي. |
Double refraction |
انكسار مضاعف. |
Double rhyme |
شعر دو قافيه اي. |
Double salt |
(ش.) نمك مضاعف ، ملح مضاعف. |
Double space |
يك خط در ميان نوشتن. |
Double space |
يك سطر در ميان. |
Double standard |
قواعد تبعيض اميز وسخت گير مخصوصا نسبت بجنس زن. |
Double talk |
چاپلوسي و زبان بازي ، جمله دو پهلو. |
Double time |
پرداخت دستمزد كارگران به دو برابر مقدار عادي. |
Double up |
دولا كردن ، در اطاق يا تختخواب يك نفره شريك شدن ، دولا شدن (در اثر خنده وغيره). |
Doubled decked |
(deck double) دوطبقه ، دوعرشه. |
Doublet |
كليجه ، نوعي يل يا نيم تنه ، لنگه ، قرين. |
Doubleword |
كلمه مضاعف. |