Farsi Dictionary

Double

(.n&.adj.adv) :دو برابر، دوتا، جفت ، دولا ، دوسر، المثني ، همزاد، (vi&.vt) :دوبرابر كردن ، مضاعف كردن ، دولا كردن ، تاكردن (باup).

Double bar

(مو.) دوقطعه واسطه اي كه دو قسمت اصلي اهنگ را بهم مربوط ميسازد.

Double boiler

ديگي كه ديگ كوچك تري در ان جا بگيرد.

Double breasted

كتي كه در دو طرف دكمه دارد، كت چهار دكمه.

Double cross

نارو زدن ، دورويي كردن ، خيانت كردن.

Double dealer

شخص مزور، حقه دورو، ادم ناروزن.

Double dealing

دورويي ، حقه بازي.

Double deck

(decked double) دوطبقه ، دوعرشه.

Double decker

هرچيزيكه دو لا يه دارد.

Double entendre

دوسر، حرف دو پهلو.

Double entry

دفتر داري مضاعف ، سيستم دفترداري دوبل.

Double faced

دورو، دوجانبه ، دو سر (مثل چكش دو سر).

Double header

دوسر، (امر.) دو دور مسابقه يك تيم در يك روز.

Double hyphen

اين علا مت.//

Double jointed

(طب) داراي مفصل كاذب.

Double length

با طول مضاعف.

Double negative

(د.) نفي اندر نفي ، دو منفي.

Double park

نگاهداشتن اتومبيل در دو رديف در كنار خيابان ، دو رديفه پارك كردن (اتومبيل).

Double precision

دقت ، مضاعف.

Double punch

منگنه مضاعف.

Double quick

قدم تند، باقدم تند رفتن.

Double rail logic

منطق دو خطي.

Double refraction

انكسار مضاعف.

Double rhyme

شعر دو قافيه اي.

Double salt

(ش.) نمك مضاعف ، ملح مضاعف.

Double space

يك خط در ميان نوشتن.

Double space

يك سطر در ميان.

Double standard

قواعد تبعيض اميز وسخت گير مخصوصا نسبت بجنس زن.

Double talk

چاپلوسي و زبان بازي ، جمله دو پهلو.

Double time

پرداخت دستمزد كارگران به دو برابر مقدار عادي.

Double up

دولا كردن ، در اطاق يا تختخواب يك نفره شريك شدن ، دولا شدن (در اثر خنده وغيره).

Doubled decked

(deck double) دوطبقه ، دوعرشه.

Doublet

كليجه ، نوعي يل يا نيم تنه ، لنگه ، قرين.

Doubleword

كلمه مضاعف.

Keyword

Criteria