Farsi Dictionary

Court

بارگاه ، حياط، دربار، دادگاه ، اظهار عشق ، خواستگاري.

Court martial

(martials court، martial courts.pl) محاكمه نظامي ، محاكمه نظامي كردن.

Courteous

با ادب ، مودب ، فروتن ، مودبانه.

Courtesan

(courtezan=) فاحشه.

Courtesy

ادب ومهرباني ، تواضع.

Courtezan

(courtesan=) فاحشه.

Courthouse

دادگاه ، كاخ دادگستري.

Courtier

درباري ، نديم.

Courtly

شايسته دربار، مودب ، باوقار، بطرز چاپلوسانه.

Courtroom

دادگاه ، اطاق دادگاه.

Courtship

اظهار عشق ، معاشقه.

Courtyard

حياط (محوطه محصور).

Keyword

Criteria