Farsi Dictionary

Col

گدار، گردنه.

Col

پيشوند بمعاني با و باهم.

Cola

درخت كولا ، ماده شيريني كه از برگ وميوه كولا گرفته ميشود.

Colander

كفگير، صافي.

Cold

سرما، سرماخوردگي ، زكام ، سردشدن يا كردن.

Cold blooded

خونسرد، بي عاطفه.

Cold cuts

گوشت سرد با پنير يخ زده ، كالباس واغذيه مشابه.

Cold shoulder

خونسرد، بي اعتنايي كردن به.

Cold sore

(طب) تاول تبخالي.

Cold war

جنگ سرد، جنگ تبليغاتي ومطبوعاتي.

Coldhearted

بي عاطفه.

Coldly

بطور سرد.

Coldness

سردي.

Cole

(گ.ش.) نوعي كلم ، چشم بند، شعبده باز، تردستي ، شيادي

Coleslaw

سالا د كلم.

Colewort

كلم تازه ونورس.

Colic

قولنج ، قولنجي ، بخار ياگاز معده.

Colin

بدبده ، بلدرچين امريكايي.

Coliseum

سالن ، استاديوم ورزشي.

Colitis

(طب) اماس قولون ، ورم مخاط روده بزرگ.

Collaborate

همدستي كردن ، باهم كار كردن ، تشريك مساعي.

Collaboration

همدستي ، همكاري.

Collaborator

همدست ، ياور.

Collage

اختلا ط رنگهاي مختلف درسطح پرده نقاشي ، هنر اختلا ط رنگها.

Collapse

فروريختن ، متلا شي شدن ، دچار سقوط واضمحلا ل شدن ، غش كردن ، اوار.

Collar

يقه ، يخه ، گريبان ، گردن بند.

Collarbone

(clavicle=) (تش.) ترقوه ، چنبر.

Collate

مقابله وتطبيق كردن.

Collate

تلفيق.

Collateral

هم بر، پهلو به پهلو، متوازي ، تضمين ، (امر.) وثيقه.

Collating sequence

ترتيب تلفيقي.

Collation

مقابله ، تطبيق ، مقايسه ، تطبيق دستخط ها.

Collator

تلفيق كننده.

Colleague

هم كار، هم قطار.

Collect

گرداوردن ، جمع كردن ، وصول كردن.

Collect

جمع اوري كردن ، وصول كردن.

Collection

جمع اوري ، وصول.

Collection

گرداوري ، گرداورد، كلكسيون ، اجتماع ، مجموعه.

Collective

بهم پيوسته ، انبوه ، اشتراكي ، اجتماعي ، جمعي.

Collective bargaining

مذاكرات دسته جمعي كارمندان با كارفرما.

Collective farm

مزرعه اشتراكي ، كلخوز.

Collective security

تامين دسته جمعي ، تامين اجتماعي.

Collectively

مجتمعا.

Collectivism

(حق.) اجراي اصول اشتراكي درزندگي ، سيستم اقتصادي مشترك ، وسايل توليد دسته جمعي ومشترك.

Collectivity

جامعيت ، مالكيت اشتراكي ، جمع.

Collectivize

اشتراكي كردن.

Collector

تحصيلدار، جمع كننده ، فراهم اورنده ، گرد اورنده.

Colleen

دختر موخرمايي ، دختر بور.

College

كالج ، دانشگاه.

Collegial

مربوط به دانشكده ، دانشكده اي.

Collegian

عضو دانشكده ، دانشجو.

Collegiate

دانشكده اي ، دانشگاهي.

Collegium

هيلت يا كميته.

Collenchyma

بافت لا نه زنبوري ، بافت كلا نشيم.

Colleotor

جمع اورنده ، روبنده ، جريان روب.

Collide

تصادم كردن ، بهم خوردن.

Collie

سگ گله اسكاتلندي.

Collier

ذغال سنگ ، كشتي ، ذغال گيري.

Colliery

كان ذغال سنگ(ياساختمان وابسته به ان)، تجارت ذغال ، ذغال فروشي.

Collieshangie

دعواي پر سر وصدا، مناقشه.

Colligate

بستن ، متصل كردن ، اءتلا ف كردن.

Collimate

موازي قرار دادن ، ميزان كردن ، تعديل كردن.

Collimator

اختر ياب ، موازي ساز.

Collinear

دريك خط مستقيم واقع شونده.

Collins

نامه پر سود.

Collision

تصادم ، برخورد.

Collission

بهم خوردن ، تصادم ، بهم خوردگي ، پيوند چند حرف بدون صدا.

Collocate

پهلوي هم گذاردن ، مرتب كردن.

Collocation

باهم گذاري ، ترتيب ، نظم ، نوبت وترتيب.

Collogue

چاپلوسي كردن ، موافقت دروغي كردن ، توطله چيدن ، محرمانه گفتگو كردن.

Collop

تكه كوچك گوشت ، برش گوشت.

Colloquial

گفتگويي ، محاوره اي ، مصطلح ، اصطلا حي.

Colloquialism

عبارت مصطلح ، جمله مرسوم درگفتگو.

Colloquist

(talker=) گوينده ، اهل محاوره.

Colloquium

مكالمه ، محاوره ، كنفرانس.

Colloquy

گفتگو، صحبت ، محاوره.

Collude

ساخت وپاخت كردن ، تباني كردن ، توطله چيدن.

Collusion

ساخت وپاخت ، تباني ، سازش ، هم نيرنگ ، بست وبند.

Colluvial

وابسته بسنگهاي كوه ، دامنه كوهي.

Colluvim

تخته سنگي كه در اثر شكاف سنگ وغيره غلتيده وبپاي كوه افتاده.

Colly

بادوده سياه كردن ، سياه كردن ، دوده.

Collyrium

دواي قطره براي چشم ، سرمه.

Collywobbles

درد معده ، درد دل.

Colocynth

حنظل ، هندوانه ابو جهل.

Colon

دونقطه يعني اين علا مت :، روده بزرگ ، قولون ، معاء غلا ظ، ستون روده.

Colon

دونقطه ، نشان دونقطه.

Colonel

سرهنگ.

Colonial

مستعمراتي.

Colonialism

استعمار، سياست مستعمراتي.

Colonialist

مستعمره چي.

Colonist

مستعمره نشين ، كسيكه درتاسيس مستعمره اي شركت ميكند، مهاجر.

Colonization

استعمار، مهاجرت ، كوچ.

Colonize

تشكيل مستعمره دادن ، ساكن شدن در، مهاجرت كردن.

Colonnade

رديف ستون ، ستون بندي ، رديف درخت.

Colony

مستعمره ، مستملكات ، مهاجر نشين ، جرگه.

Color

رنگ ، فام ، بشره ، تغيير رنگ دادن ، رنگ كردن ، ملون كردن.

Color blind

رنگ كور، فاقد حساسيت نسبت برنگ.

Colorable

رنگ پذير، ساختگي ، جعلي.

Coloration

فن رنگرزي ، حالت رنگ پذيري ، رنگ اميزي.

Colored

رنگي ، ملون ، نژادهاي غير سفيد پوست ، رنگين.

collaborative

مشترک

collagen

کلاژن

collapsed

سقوط

collapsible

تاشو

collard

کلم

collating 

تلفيقي

colleagues

همکاران

collected

جمع آوري

collectible

کلکسيوني

colliding

برخورد

COLLOIDAL

کلوئيدي

colloquia

کنفرانس - محاوره

COLONEL 

سرهنگ

colonies

مستعمرات

colonisation

استعمار

colonists

استعمارگران

colonized

استعمار

colonizer

استعمارگر

Colonoscopy

کولونوسکوپي

colorectal

روده بزرگ

colossal

عظيم

Colossal 

عظيم

Columns

ستون

Keyword

Criteria