Farsi Dictionary

Burl

گره پشم ياپارچه ، كورك ، گره چوب ، خار.

Burlap

كرباس ، پارچه كيسه اي.

Burled

گره دار، كورك دار.

Burlesque

مسخره اميز، مضحك ، تقليد، رقص لخت ، تقليد و هجو كردن

Burliness

تنومندي ، ستبري ، زبري ، خشونت.

Burly

تنومند، ستبر، كلفت ، (براي پارچه ولباس) زبر وخشن ، گره دار.

Keyword

Criteria