Farsi Dictionary

Buck

جنس نر اهو وحيوانات ديگر، (امر) قوچ ، دلا ر، بالا پريدن وقوز كردن(چون اسب)، ازروي خرك پريدن ، مخالفت كردن با (دربازي فوتبال وغيره)، جفتك ، جفتك انداختن.

Buck fever

هيجان شكارچي تازه كار در مقابل شكار.

Buck passer

لا ابالي ، شخصي كه مسلوليت خود را بديگران محول ميكند.

Buck up

شجاع شدن ، پيشرفت كردن ، روحيه كسي را درك كردن ، تهييج كردن.

Buck wheat

ديلا ر، گندم سياه.

Buckaroo

گاوچران ، مربي اسب.

Buckboard

درشكه بدون كروك.

Buckeroo

گاوچران ، مربي اسب.

Bucket

دلو، سطل.

Bucket

دلو.

Bucket seat

صندلي يكنفري (در هواپيماواتومبيل).

Bucket sort

جور كردن دلوي.

Buckeye

(گ.ش.) گياهي شبيه شاه بلوط هندي.

Buckhound

سگ شكاري ، تازي.

Buckle

سگك ، قلا ب ، پيچ ، باسگك بستن ، دست وپنجه نرم كردن ، تسمه فلزي ، چپراست ، خم شدن.

Buckler

سپر، سپر كوچك ، دفاع كردن (باسپر).

Bucko

متكبر، مغرور، خود فروش.

Buckra

مرد سفيد پوست ، ارباب ، خوب.

Buckram

كرباس اهاردار، كيسه كرباسي ، سختي.

Bucksaw

اره بزرگ چوب بري.

Buckshot

چارپاره ، ساچمه درشت.

Buckskin

پوست اهو، پوست گوزن.

Bucktail

دم غزال يا گوزن نر.

Buckthorn

خولا ن ، سنجد تلخ.

Bucktooth

دندان گراز يا پيش امده.

buckle up

دست و پنجه نرم کردن

buckled

قلاب شده

buckles

نخ

bucks

دلار

buckwheat 

گندم سياه

Keyword

Criteria