Farsi Dictionary

Broth

غذاي مايعي مركب از گوشت يا ماهي وحبوبات وسبزي هاي پخته ، ابگوشت.

Brothel

فاحشه خانه.

Brother

(brethren & brothers.pl) برادر، همقطار.

Brother in law

باجناق ، برادر زن ، برادر شوهر، شوهر خواهر، هم داماد

Brotherhood

برادري ، انجمن برادري واخوت.

Brotherly

برادرانه ، از روي مهرباني ، از روي دوستي.

brother-in-law

برادر زن

Keyword

Criteria