Farsi Dictionary

Ban

قدغن كردن ، تحريم كردن ، لعن كردن ، لعن ، حكم تحريم يا تكفير، اعلا ن ازدواج در كليسا.

Banal

پيش پا افتاده ، مبتذل ، معمولي ، همه جايي.

Banality

ابتذال ، پيش پا افتادگي.

Banana

موز.

Band

بند و زنجير، تسمه يا بند مخصوص محكم كردن ، نوار، لولا ، اركستر، دسته ء موسيقي ، اتحاد، توافق ، روبان ، باند يا بانداژ، نوار زخم بندي ، متحد كردن ، دسته كردن ، نوار پيچيدن ، بصورت نوار در اوردن ، با نوار بستن ، متحد شدن.

Band

باند، نوار.

Band saw

ماشين اره باريك ، اره نواري.

Band shell

جايگاه دسته ء موزيك كه عقب ان بشكل صدف مقعر بزرگي است.

Bandage

نوار زخم بندي ، با نوار بستن.

Bandana

دستمال گلدار.

Bandanna

دستمال گلدار.

Bandbox

جعبه ء مقوايي مخصوص نگاهداري كلا ه.

Bandeau

(bandeaux.pl) نوار روي گيسو، نوار زخم بندي ، نوار كلا ه زنانه ، روبان ، گيسوبند.

Banderol

باندرول ، نوار چسب ، برچسب.

Banderole

باندرول ، نوار چسب ، برچسب.

Bandit

سارق مسلح ، راهزن ، قطاع الطريق.

Banditry

راهزني ، سرقت مسلح.

Bandmaster

رهبر اركستر، رءيس دسته ء موزيك.

Bandog

سگ زنجيري ، سگ بزرگ.

Bandoleer

جاي فشنگ ، حمايل ، قطارفشنگ.

Bandolier

جاي فشنگ ، حمايل ، قطار فشنگ.

Bandoline

روغن مو.

Bandora

(مو.) نوعي سه تار.

Bandore

(مو.) نوعي سه تار.

Bandsman

عضو دسته ء موسيقي.

Bandwagon

عرابه ء دسته ء موزيك سيار.

Bandwidth

پهناي باند.

Bandy

رد و بدل كردن ، اينسو و انسو پرت كردن ، بحث كردن ، چوگان سر كج ، چوگان بازي ، كچ ، چنبري.

Bandy legged

پاچنبري ، كج پا.

Bane

مايه ء هلا كت ، زهر(درتركيب)، جاني ، قاتل ، مخرب زندگي.

Baneful

زهرالود، مضر، موذي.

Bang

(.vi &.vt): بستن ، محكم زدن ، چتري بريدن (گيسو)، (.adv &.n) صداي بلند يا محكم ، چتر زلف.

Bangle

گلوبند، النگو.

Bangtail

دم اسب كه پايين ان بطورافقي چيده شده باشد، دم كل.

Banish

تبعيد كردن ، اخراج بلد كردن ، دور كردن.

Banisher

تبعيد كننده.

Banishment

تبعيد، اخراج.

Banister

نرده ء پلكان.

Banjo

(مو.) بانجو، نوعي تار.

Bank

كنار، لب ، ساحل ، بانك ، ضرابخانه ، رويهم انباشتن ، در بانك گذاشتن ، كپه كردن ، بلند شدن (ابر يا دود) بطور متراكم ، بانكداري كردن.

Bank

بانك.

Bank acceptance

دريافتي ، قبولي بانكي.

Bank annuities

سهام قرضه دولت بريتانيا كه كنسول (consols) هم ناميده شده.

Bank bill

برات بانك ، اسكناس.

Bank discount

تنزيل بانكي ، تخفيف بانكي.

Bank note

چك تضمين شده ، اسكناس.

Bank of deposit

بانك پس انداز، صندوق پس انداز.

Bank paper

اسكناس ، چك تضمين شده ، سفته بانكي.

Bank rate

مظنه رسمي تنزيل كه توسط بانك مركزي تعيين ميشود.

Bankable

نقد شدني در بانك ، قابل نقل وانتقال بانكي.

Bankbook

كتابچه بانك ، دفترحساب بانك ، دفترچه بانكي.

Banker

بانك دار، صراف.

Banker

بانكدار.

Banker's bill

صورت تبديل ارز، صورتحساب بانكي.

Banking

بانكداري.

Banking

بانكداري.

Bankroll

پشتوانه ، سرمايه بانك.

Bankrupt

ورشكسته ، ورشكست كردن و شدن.

Bankruptcy

ورشكستگي ، افلا س ، توقف بازرگان.

Bankside

شيب ساحل ، كناره دريا و رودخانه ، پشته يا كناره رود.

Banner

پرچم ، بيرق ، نشان ، علا مت ، علم ، درفش.

Banneret

(bannerette=) پرچم كوچك.

Bannerol

(bannerroll=) پرچم روي جنازه.

Bannister

نرده ء پلكان.

Banns

اعلا ن پيشنهاد ازدواج دركليسا تا كساني كه اعتراضي به صلا حيت زوجين دارنداطلا ع دهند.

Banquet

مهماني ، ضيافت ، مهمان كردن ، سور، بزم.

Banquette

زمين بلند، پشت بارو، نيمكت ، پياده رو.

Banshee

موجود وهمي بشكل روح.

Banstand

جايگاه اركست ، محل دسته ء موسيقي.

Bantam

خروس جنگي ، كوچك.

Bantamweight

مقياس وزني درحدود 811 پوند(رطل)، خروس وزن.

Banter

مورداستهزاء قراردادن ، دست انداختن ، شوخي كنايه دار، خوشمزگي.

Bantling

بچه كوچك ، كوچولو، كودك.

Banyan

(گ.ش.) انجير هندي ، انجيرمعابد.

Banzai

هلهله شادي ، شليك توپ جهت تبريك وتهنيت ، شادباش.

Banzai attack

حمله بي پروا.

band aid

بانداژ

Banged

ضرب ديده

banging

کوبيدن

bangs

صداي بلند انفجاري

banknote

اسکناس

banned

ممنوع

Keyword

Criteria