Attain |
دست يافتن ، رسيدن ، ناءل شدن ، موفق شدن ، تمام كردن ، بدست اوردن ، بانتهارسيدن ، زدن. |
Attainable |
ناءل شدني ، دردسترس ، بدست اوردني. |
Attainder |
(حق.) محروميت از حقوق مدني ، (م.م.) لكه ء بدنامي ، لكه ء ننگ ، ننگ. |
Attainment |
دست يابي ، نيل ، حصول ، اكتساب. |
Attaint |
(حق.) محكوميت قاضي يا عضو هيلت منصفه بعلت دادن راي غلط، دستكاري ، لمس ، رسيدن به ، ناءل شدن به ، محكوم كردن (قاضي يا عضو هيلت منصفه براي دادن حكم خلا ف)، مقصر دانستن ، محروم كردن ، بدنام كردن. |
attained |
به دست آمده |