Farsi Dictionary

Analog

مانند، نظير، شباهت ، شي قابل قياس ، (فلسفه) لغت متشابه.

Analog

قياسي.

Analog computer

كامپيوتر قياسي.

Analog data

داده قياسي.

Analog adder

افزايشگر قياسي.

Analog channel

مجراي قياسي.

Analog device

دستگاه قياسي.

Analog digital

قياسي به رقمي.

Analog signal

علا مت قياسي.

Analog transmission

مخابره قياسي.

Analogical

قياسي ، قابل قياس ، داراي وجه تشابه.

Analogist

قياس و استدلا ل كننده.

Analogize

قياس كردن ، تشبيه كردن.

Analogous

مانند، قابل مقايسه ، متشابه.

Analogous

قابل قياس ، مشابه.

Analogue

مانند، نظير، شباهت ، شي قابل قياس ، (فلسفه) لغت متشابه.

Analogy

(من.) قياس ، مقايسه ، شباهت ، همانندي ، (ر.) تناسب ، توافق.

Analogy

قياس.

analogies

شباهتها

analogues

آنالوگ

Keyword

Criteria