تخصيص دادن ، معين كردن.
سهم دادن.
سهم ، جيره ، تسهيم.
پخش ، تقسيم ، تخصيص ، سرنوشت ، تقدير.
چند شكل ، جسمي كه مستعد تبديل بچند صورت يا ماده باشد.
(ش.) استعداد تغيير و تبديل (چون استعداد كربن كه به الماس و گرافيت تبديل ميشود)، (حق.) دگروارگي ، چند شكلي.
كسيكه چيزي باو اختصاص داده شده ، سهم برده ، سهيم.
اختصاص داده شده
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains