Farsi Dictionary

Allot

تخصيص دادن ، معين كردن.

Allot

سهم دادن.

Allotment

سهم ، جيره ، تسهيم.

Allotment

پخش ، تقسيم ، تخصيص ، سرنوشت ، تقدير.

Allotrope

چند شكل ، جسمي كه مستعد تبديل بچند صورت يا ماده باشد.

Allotropy

(ش.) استعداد تغيير و تبديل (چون استعداد كربن كه به الماس و گرافيت تبديل ميشود)، (حق.) دگروارگي ، چند شكلي.

Allottee

كسيكه چيزي باو اختصاص داده شده ، سهم برده ، سهيم.

allotted

اختصاص داده شده

allotted 

اختصاص داده شده

Keyword

Criteria