Farsi Dictionary

Accident

(.n &.adj): حادثه ، سانحه ، واقعه ناگوار، مصيبت ناگهاني ، تصادف اتومبيل ، (طب) علا مت بد مرض ، (من.) صفت عرضي(arazy)، شيي ء ، (در نشان خانوادگي) علا مت سلا ح ، (د.)صرف ، عارضه صرفي ، اتفاقي ، تصادفي ، ضمني ، عارضه (در فلسفه)، پيشامد.

Accidental

تصادفي ، اتفاقي ، غير مترقبه ، عرضي(arazy) ضمني ، عارضي ، غير اساسي ، پيش امدي.

Accidentalism

پيش امد گرايي ، اتفاقي (بودن)، تصادف ، اتفاق ، (طب) تشخيص علا ءم گمراه كننده مرض ، اثرات تابش نور مصنوعي براشياء ، (من.) تصادف گرايي ، فلسفه عرضي(arazy)، فلسفه صدفي(sodfy)، فرضيه(امر بدون علت) و(خود بخود بوجودامدن عالم) فلسفه ء عرضي.

accidentally

به طور تصادفي

Keyword

Criteria